بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 9
زندگی را تعریف کردن بیشباهت به چرخش بیهوده گرد دایرهای بزرگ نیست.
هرچه بیشتر تعریفش کنی، بیشتر گرفتارش میشوی،
زجر میکشی و دچار فریبش میشوی.
حالا هی بگو میخواهی زندگی کنی و آزاده باشی!
در دنیایی که برای ساختن قفس طراح استخدام میکنند،
مگر میشود آزاده بود؟
باورم نمیشود که با بو کردن یک شاخه نرگس میشود تا آخر دنیا عاشق ماند!
سختی زندگی همه را، همه چیز را از یادمان میبرد.
گفتن یک «دوستت دارم» اگر چه از من نمیکاهد؛ اما مخاطبش را هم پیدا نمیکند!
باید بزرگ شوم، باید قد بکشم تا بتوانم با آدمهای قدبلند حرف بزنم و تحقیر شده باقی نمانم.
اگر نه باید عمری در میان همین علفهای هرز غریبانه پرسه بزنم و آرزوی آفتاب کنم.
و
حواسم باشد رهگذری که به عشق لگدمال کردن برگهای خشک فدمهایش را شماره میکند و دود سیگارش را به خورد دیگران میدهد مرا لِه نکند.
شیراز 14/10/84